English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4528 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . U همین رامی خواستم بدانم
i gbeg to in from you U اجازه خواستم شما راراهنمایی کنم
I didn't intend to involve you in this mess. U من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
let me go U بروم
it fell to my lot to go U من شد که بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
i can go U میتوانم بروم
let me go U بگذار بروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
i must go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i ougth to go U باید بروم
i will go U که بروم میروم
iam a to go U میترسم بروم
iam d. to go U مایلم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
I must leave at once. باید فورا بروم.
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
in order that i may go U برای اینکه بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
i may go U ممکن است بروم
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
shall i go? U ایا باید بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
i attmpted to sing U کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
he was refused employment U کردند
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they mulcted him U او را جریمه کردند
they put their heads together U با هم مشورت کردند
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
speedy U سریع السیر سریع
speediness U سریع السیر سریع
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
they had words U باهم نزاع کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
rest U دیگران
rests U دیگران
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
mohock U تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
asides U جدااز دیگران
regard for others U ملاحظه دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
regrad for others U ملاحظه دیگران
et al U مخفف و دیگران
regard for others U رعایت دیگران
aside U جدااز دیگران
regard for others U واهمه از دیگران
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
spoiler U محل عیش دیگران
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
spoilsman U محل عیش دیگران
mind reading U کشف افکار دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
dummy U الت دست دیگران
as a warning to others U برای عبرت دیگران
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
dummies U الت دست دیگران
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
breached U تجاوز به حقوق دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
mind reader U کاشف افکار دیگران
individualizing U از دیگران جدا کردن
individualised U از دیگران جدا کردن
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
breach U تجاوز به حقوق دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
individualize U از دیگران جدا کردن
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
infringer U متخطی به حقوق دیگران
individualising U از دیگران جدا کردن
individualises U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
splurged U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
interlope U پادرمیان کار دیگران گذاردن
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
i do not know;try the others U من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
splurge U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
blazing star U هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
john aleay jones U جان که نام دیگران جوتراست
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
proportion U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Pry not into the affair of others. <proverb> U در کار دیگران مداخله مکن .
run away with <idiom> U سربودن ،بهتراز دیگران بودن
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to act independently of others U کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice U دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule . U خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
go (someone) one better <idiom> U کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
have a way with <idiom> U تحت نفوذ قرار دادن دیگران
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
1wife is life life is knife knife kill the life
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com